داداش کوچولو
داداش کوچولو

داداش کوچولو

شیوه های کلاس داری

سلام.

اول: قبل از هر چیز فرا رسیدن ماه مبارک رمضون رو به همتون تبریک می گم و از خدا می خوام که هممون با دست پر این ماه رو به پایان برسونیم.

دوم: شروع سال تحصیلی رو به همه ی دانش آموزان و معلمای مهربون تبریک می گم همچنین به همه ی کسانی که در امر آموزش سهیم هستند. و یه تبریک خصوصی به کوچولو هایی که امسال سال اولی هستن.

سوم: یه مطلب نوشتم در مورد شیوه های کلاس داری که از تجربیات خودمه منظورم اینه که همش رو تجربه کردم و نتیجه گرفتم. توی مجله ی داخلی دانشکده مون هم چاپ شده امیدوارم به درد بخوره فقط یادتون نره اشکالاتش رو بهم بگید خوشحال می شم. اما مطلب که طولانی هم هست:

شیوه های کلاس داری

      از آنجا که در آستانه‌ی شروع مدارس هستیم لازم است مطالبی پیرامون شیوه‌های کلاس داری نگاشته شود لذا بر خود لازم دانستم که قسمتی از تجربیات خود را در اختیار خوانندگان این وبلاگ قرار دهم. لازم به ذکر است مطلبی که در پیش رو دارید خالی از عیب نخواهد بود لذا از شما تقاضا دارم با نظرات سازنده‌ی خود راهنمای اینجانب باشید تا بتوانم بر تجربیات خود بیفزایم.

     سال اولی‌ها:

     مهمترین سال برای دانش‌آموزان سال اول می‌باشد. زیرا در همین سال اول ذهنیت کودک نسبت به کلاس درس شکل می‌گیرد. مسئولیت معلم این دوره نیز از همه سنگین‌تر است زیرا اوست که باید ذهنیت کودک را نسبت به کلاس درس شکل دهد.

     در حال حاضر در بعضی از مدارس مشاهده می‌شود که دانش‌آموزان اهمیت زیادی به کلاس درس نمی‌دهند. به عنوان مثال برایشان مهم نیست که چند روزی در کلاس حاضر نشوند. این در نتیجه‌ی ذهنیت منفی است که در کودک شکل گرفته و در نتیجه برای کلاس اهمیت چندانی قائل نیست.

     معلم باید از همان روز اول اهمیت کلاس را به شاگردانش یادآور شود و نقش علم در زندگی و . . . را با زبانی که در حد درک و فهم کودک باشد بیان کند. کودکی که روز اول پا به کلاس درس می‌گذارد ذهنش مانند یک صفحه‌ی سفید پاک است و هر قدر ببیند که معلم به کلاس اهمیت می‌دهد به همان نسبت در صفحه‌ی ذهنش اهمیت کلاس و یادگیری دروس نقش می‌بندد. پس باید معلمی برای این کلاس انتخاب شود که در زمینه‌ی ارتباط برقرار کردن با کودکان قوی‌تر باشد و بتواند حرف‌های خود را به کودکان بفهماند.

     اولین روز کلاس:

     مهمترین روز برای دانش‌آموزان برای محک زدن معلم روز اول کلاس است. برای معلم نیز این روز دارای اهمیت خاصی می‌باشد زیرا معلم و شاگرد در این روز با هم آشنا می‌شوند. البته منظور از آشنایی معنی اصطلاحی آن نیست بلکه منظور این است که معلم تقریبا می‌فهمد چگونه باید با شاگردانش برخورد داشته باشد. آیا باید سخت‌گیرانه برخورد کند یا کاملا با نرمش و سازش؟ برای شاگردان نیز مشخص می‌شود که معلمشان در چه حد است. آیا می‌توانند سر کلاس هر طور که دلشان خواست رفتار کنند یا باید از قوانین پیروی کنند.

     معلم باید در اولین روز کلاس با خوش رویی و ملاطفت با شاگردان خود صحبت کند تا اگر احیانا ذهنیت منفی نسبت به او وجود داشته باشد از بین برود. کودک باید در طول مدت کلاس و در طی چند جلسه به این نتیجه برسد که معلم غم‌خوار اوست و بفهمد که دوست‌دار اوست. معلم باید این نکته را در ذهن شاگردش بپروراند که می‌تواند به او اعتماد کند و مشکلات خود را به معلمش بگوید. در این صورت شاگرد حرف‌های معلم را با جان و دل می‌پذیرد و برای جلب رضایت او با جان و دل تلاش می‌کند. اینها بسته به نحوه‌ی برخورد معلم با شاگردانش می‌باشد. اما چگونه می‌توان به چنین اهداف بزرگی دست یافت؟

     همان‌طور که قبلا اشاره شد معلم باید در تعامل با شاگردانش با ملاطفت برخورد کند، اگر مشکلی برای یکی از آنها پیش آمد نهایت سعی خود را در رفع آن مشکل بنماید، اگر مریض شد به عیادتش برود و هر کجا خارج از کلاس او را دید با شادمانی به استقبالش برود و جویای حالش شود. شاید این نکته‌ی اخیر به نظر اهمیت چندانی نداشته باشد اما واقعیت چنین نیست. در رابطه‌ی معلم با شاگرد در خارج از کلاس شاگرد خیلی راحت‌تر می‌تواند با معلم ارتباط برقرار کند و همچنین معلم نیز محدودیت کمتری دارد و می‌تواند بیشتر خود را به شاگردش نزدیک کند تا بتواند از این رابطه‌ی خوب نتیجه‌ی خوبی نیز بگیرد. در نتیجه‌ی این رفتار شاگرد متوجه خواهد شد که معلمش دوست‌دار و غم‌خوار اوست و باعث می‌شود حرف شنوی بیشتری داشته باشد چون می‌داند معلم صلاح وی را می‌خواهد.

     نحوه‌ی برخورد با رفتار‌های منفی:

     در مطلب قبل به این نتیجه رسیدیم که معلم با شاگردانش باید رابطه‌ی صمیمانه‌ای داشته باشد اما ممکن است این رابطه مشکلاتی در پی داشته باشد. به عنوان مثال ممکن است شاگرد احساس کند چون با معلمش رابطه‌ی خوبی دارد پس هر کاری دلش خواست می‌تواند در کلاس انجام دهد یا احیانا گوش به حرف معلمش ندهد. تا اینجا ذهنیت شاگرد نسبت به معلم در حالت عادی شکل گرفته و ممکن است شاگرد این ذهنیت را تعمیم دهد و فکر کند اگر رفتار منفی از خود بروز دهد معلم همان برخورد خوب را با او خواهد داشت. اولین رفتار منفی شاگرد در کلاس می‌تواند خود یک « اولین روز » دیگر باشد. به عبارتی دیگر اولین روزی که شاگرد رفتار منفی از خود بروز می‌دهد. در اینجا نیز نحوه‌ی برخورد معلم نقش تعیین کننده‌ای در تکرار یا عدم تکرار رفتار منفی می‌تواند داشته باشد. طبق قاعده‌ی روان‌شناسی: هر رفتاری که با پاسخ منفی مواجه می‌شود، احتمال تکرارش کاهش می‌یابد.

      معلم با مشاهده‌ی اولین رفتار منفی از شاگردش باید قاطعانه با آن برخورد کند. در غیر این صورت کنترل رفتار شاگردش را از دست می‌دهد و به سختی می‌تواند رفتارش را کنترل کند. معلم هیچ وقت نباید با خود بگوید چون اولین بار است که رفتار منفی از او سر می‌زند اقدامی نمی‌کنم زیرا این کار باعث می‌شود که ذهنیت کودک در مورد برخورد معلم نسبت به رفتار منفی اش بد شکل بگیرد و فکر کند که می‌تواند هر کاری که دلش خواست انجام دهد و هیچ عکس العملی نبیند. اما اگر با او برخورد شود و معلم به او تذکر دهد که نباید این کار را انجام دهد، او یاد خواهد گرفت که با وجود صمیمیتی که بین او و معلمش وجود دارد حق ندارد قانون را زیر پا بگذارد و در این صورت معلمش از کار بد او ناراحت می‌شود. در نتیجه‌ی این برخورد احتمال تکرار رفتار منفی او بسیار کاهش می‌یابد و تسلط معلم بر رفتار او بیشتر می‌شود. البته لازم به ذکر است در برخورد با اولین رفتار منفی نیاز به خشونت نیست بلکه کافیست معلم به شاگردش بفهماند که از کار او راضی نیست. مهم این است که معلم بی تفاوت نباشد. این برخورد باعث می‌شود که کودک یاد بگیرد در موقع کلاس جدی باشد و به قوانین احترام بگذارد و در عین حال معلمش را دوست داشته باشد و رابطه‌ی صمیمانه ای با او داشته باشد.

     در برخورد با شاگردانی که رفتار منفی زیادی از خود بروز می‌دهند نیز باید این نکته را یادآور شوم که یکی از راه‌های کاهش رفتار منفی آنها تقویت رفتار مثبت از طریق تشویق است. این کار باعث می‌شود که سعی کنند موقعیت خوبی را که به سبب کار مثبتشان بدست آورده‌اند حفظ کنند و احتمال تکرار رفتار منفی کاهش می یابد و رفتار مثبتشان تکرار می‌شود.

     نکته‌ی بسیار مهمی که نباید فراموش شود  این است که معلم همیشه باید شخصیت شاگردش را حفظ کند و هیچ وقت صفت بدی را مستقیما به خود دانش‌آموز نسبت ندهد. به عنوان مثال نگوید که تو  بی‌نظمی یا بی‌ ادبی و یا . . . بلکه باید کاری را که کرده زیر سؤال ببرد. به عنوان مثال بگوید: چه شد که فلان کار را انجام دادی یا قبل از اینکه چیزی بگوید این جمله را بگوید: « تو که اینطوری نبودی چه شد که فلان کار را انجام دادی؟ » باید بدانیم که به عنوان مثال بین دو جمله « چرا تو بی نظم هستی » با « چه شده که بی نظمی می‌کنی» زمین تا آسمان فرق است در جمله‌ی اول شخصیت کودک زیر سؤال می‌رود اما در جمله‌ی دوم کار بد او. با این جمله به کودک می‌فهمانیم که او ذاتا بد نیست بلکه علتی باعث رفتار بدش شده و او باید به دنبال علت بگردد و آن را از بین ببرد اما با جمله‌ی اول کودک فکر می‌کند که این خصلت با ذات او عجین شده و او واقعا دارای فلان خصلت منفی است و راهی برایش نمانده در نتیجه در رفع رفتار منفی‌اش تلاش نمی‌کند و باز به تکرار آن می‌پردازد.

     باید توجه داشته باشیم که پاسخ منفی برای همه‌‌‌‌ی شاگردان یکسان نیست و برای اینکه پاسخ منفی مناسب به رفتار منفی بدهیم باید انگیزه و هدف از بروز رفتار منفی را بفهمیم.

     در پایان از خداوند متعال می‌خواهم که کودکان را همانطور که پاک خلق کرده در صراط مستقیم قرار دهد و همه‌ی معلمان و مربیان دلسوز را در رسیدن به اهداف حسنه‌ای که دارند یاری نماید.

الهی آمین. التماس دعا

تابستون

سلام.

خیلی دیر به دیر میام. صبر کنین از اول مهر به بعد مرتب میام. نمیدونید که چه تابستون پر ماجرایی داشتم چه قدر فراز و نشیب داشتم. هی می خواستم مثل یه گل بشکفم اما دوباره پژمرده شدم دوباره یه کم جون گرفتم اما دوباره . . .

حالا کم کم دارم خشک می شم اینا رو هیج جا نگفتم فقط اینجا میگم و دلم رو خالی می کنم. چون نمی خواستم کم بیارم نمی خواستم با ناراحتیم کسی رو ناراحت کنم. اما به خودم خیلی فشار اومده. تو خونه خیلی کم طاقت شدم. همه بهم میگن بد اخلاق شدی . حق دارن خودمم از دست خودم ناراحتم. امیدوارم سال تحصیلی که شروع شد یه کم سرگرم بشم و حالم بهتر بشه. برام دعا کنین. موفق باشید.

 

رموز موفقیت

سلام دوستان خوبم . نزدیک دو ماهه که سر و کلم پیدا نشده. خودتون باید ببخشین. تو این دو ماه اتفاقای زیادی برام افتاده که اگه بخوام بنویسم خیلی طولانی میشه. به همین دلیل بی خیال.اما به رموز موفقیت پی بردم براتون می نویسم. البته یه جایی خوندم از خودم نیست( تا نگن امانت دار نیستی ) خب اینم رموز موفقیت:
رموز موفقیت
رقیب دشمن نیست بلکه عامل تلاش بیشتر است.
موفقیت نصیب افراد خواب آلود نمی شود.
به هدف نگاه کنید نه به موانع.
موفقیت پیش رفتن است نه به انتها رسیدن.
خلاقیت عبارت است از نگاه متفاوت به پدیده ها.

خب منظر نظرات شما هستم.البته باید بگم شاید نتونم به وبلاگ دوستان سر بزنم چون اینجا اینترنت قحطیه. یادش بخیر کافی نت.
خب دیگه موفق باشید . خدا نگهدارتون باشه.

دومان و پویان

سلام.

این دفعه خبرای خوبی از دومان کوچولو دارم. دیشب رفتم برج آرموس یه سر به شاگردم سینا بزنم دیدم دومان از تهران برگشته و تو حیاط داشت بازی می کرد اولین بار بود بعد از حادثه می دیدمش خیلی بهتر شده بود و اون جور که می گفتن نبود لب و بینی و یک طرف و نیم صورتش سالم بود و از آخر سمت چپ صورتش سوخته بود که داشت بهتر می شد . یه چیزی که خیلی برام جالب بود اینکه ماشاءالله هزار ماشاءالله تپل تر شده بود چون قبلا خیلی لاغر تر از الآنش بود. خلاصه با دیدنش  کلی ذوق زده شدم و خدا رو شکر کردم البته هنوز پوست بدنش کاملا قرمز بود و هنوز خوب خوب نشده . از شما می خوام برای دومان و همچنین همه ی بچه ها دعا کنین تا همیشه سالم بمونن و همچنین از شر آفات دنیا در امان باشند. ( آمین یا رب العالمین ).

منم دو تا امتحان دیگه دارم تا هفت خوان (خان ؟‌) رو به پایان برسونم فرصت کردین برای منم دعا کنین.

و یه خبر خوب دیگه اینکه مادر تنها از تنهایی در اومد و پویان به دنیا اومد. ( لینکش تو وبلاگمه ).

البته با فیلتر شکن میشه دید چون اینم اشتباهی فیلتر شده.

منم از اینجا بهش میگم پویان جان داداش کوچولوی من تولدت مبارک. امیدوارم که همیشه راه خدا رو در پیش بگیری و سالم و صالح و مصلح ( اصلاح گر ) باشی. و وقتی بزرگ شدی عصای دست پدر و مادرت باشی که این همه برات زحمت کشیدن و از خدا میخوام همه ی پدر و مادرا رو برای همه ی بچه ها نگه داره. ( آمین یا رب العالمین )

خدا نگهدار.

نهم خرداد

سلام.

امروز موضع پایان نامه ام رو که انتخاب کرده بودم تایید کردن و ان شاء الله سال آینده باید بنویسم و تحویل دانشگاه بدم. چون ما پاین امسال باید موضوع رو تحویل بدیم و سال آینده که سال آخر دانشگاهمه تزم رو تحویل بدم. موضوع تز من : ( حقوق الاطفال فی الاسلام ) هست . البته باید کاملا به زبان عربی بنویسم که یه کم مشکله البته از پسش بر میام چون موضوع مورد علاقمه و عربیم هم بد نیست. از شما دوستان هم می خوام اگه می تونیین کمکم کنین شما می تونین بهم بگین به نظر شما در دین اسلام کودک چه حقوقی داره . چه حقی بر والدین داره چه حقی بر جامعه داره و همچنین چه حقی بر حاکم اسلامی و .... خلاصه هر کسی که یه حقی بر گردنش هست در قبال کودک.

اما عنوان یادداشتم نهم خرداد:

از این روز خاطره ی خوبی ندارم.

درست یک سال گذشته خیلی دلم براش تنگ شده و براش دعا می کنم و میدونم جداییمون همیشگی نیست یه روز دور هم جمع میشیم و من باز می‌بینمش و بهش میگم بابا دوستت دارم. میدونین چرا؟ آخه خدا خودش بهم گفته که کسایی که ایمان آوردن و فرزندانشان در ایمان از اونا تبعیت کردن فرزندانشون را تو بهشت بهشون ملحق می کنیم و از عمل اونا هیچی کم نمیشه ( والذین ءامنوا واتبعتهم ذریتهم بایمان الحقنا بهم ذریتهم و ما التناهم من عملهم من شیء کل امرء بما کسب رهین )  

البته من اعتقادم اینه که همانطور که پیامبر ( صلی الله علیه وسلم ) فرمودند بیش از سه روز درست نیست که آدم عزا بگیره به جز زن میت که باید ۴ ماه و ۱۰ روز به عده بشینه و در اصطلاح فقهی بهش میگن به خاطر تفجع ( بر وزن تعقل ) . و من اینا رو نمیگم که مثلا سالگرد براش بگیرم . چون من میگم چرا باید ناراحت باشم؟ بابام که با چهره ی خندان رفت بابام که آذارش به هیچ کس نرسید حتی الان که یک سال گذشته بعضی وقتا که آشناهامون در موردش حرف می زنن اشک از چشماشون سرازیر میشه اونم یه مرد . و من بیشتر بابام رو میشناسم. چرا باید ناراحت باشم در حالی که میدونم بابام از درد و رنجی که داشت راحت شده و الان در بهترین نعمت داره پیش خدا به سر میبره . میدونید که بابا م در راه امرار معاش خانواده به رحمت خدا رفت؟ میدنین که حدیث صحیح از پیامبر خدا ( صلی الله علیه وسلم ) داریم که فرمودند: کسی که در راه امرار معاش خانواده از دنیا بره درجه ی شهید رو داره! پس اگه من ناراحت باشم خودخواه هستم چون بابام رو به خاطر خودم میخوام به خاطر خودش نمی خوام اگه به خاطر خودش دوستش دارم پس نباید ناراحت باشم که بابام تو نعمت و در بهترین زندگی به سر می بره . شاید بگین خیلی خیالم راحته و منم باید بگم آره میدونید. . . وقتی چهره ی نورانیش رو بعد از وفاتش دیدم و لبخند زیبایی که بر لب داشت خیالم خیلی خیلی راحت شد البته راحت هم بود.

اما باز هم ناراحت هستم به خاطر خودم به خاطر اینکه دلم تنگ شده براش . در واقع دلتنگش شدم. ولی نباید بگم که کاش زودتر می رفتم چون هر چی بیشتر بمونیم بیشتر می تونیم توشه جمع کنیم. از شما هم می خوام برام دعا کنین و مهمترین مطلبی که می خوام بگم:

خدایا . . . پدرم را مورد رحمت واسعه خودت قرار بده و درجات بالای بهشت رو نصیبش کن و همراه نبیین و صدیقین و شهدا و صالحین محشورش کن. آمین یا رب العالمین.

تولد

سلام.

قرار بود نیام ولی خواستم یه چیزی بگم البته یکی دو روزی گذشته ولی اشکال نداره.

اول خرداد روز تولد من بوده و من !. . .؟ ۶۲ . . . ۶۳. . یه لحضه صبر کنین با انگشتام بشمارم. . .

.

.

.

. . . ۱ / ۳ / ۸۶ ... میشه . . . ۲۴ ساله . . . آره من ۲۴ ساله شدم. . . فکر کنم .... آره درسته

خب من بیست و چهار ساله شدم و این روز رو به همه ی دوستان عزیزم تسلیت عرض میکنم امیدوارم خدا به شما صبر جزیل در برابر نوشته هام عطا کنه و سبب سعه صدری برای شما باشه. اللهی آمین.

خب دیگه منم بزرگ شدم .

ای کاش میومد بیرون می خوردمش

 . . . آخ چه صدایی . . . فکر کنم تو اتاق بغلی کافی نت یه ظرف پر از لیوان شکست . . .

فدای سرتون. الان جسدش رو آوردن تو سطل آشغال. شکر دون بود بود.

از شوخی گذشته: از همه ی دوستان عزیزم می خوام برام دعا کنین چون در واقع همه مون به دعا محتاجیم. منم براتون دعا می کنم.

موفق باشید. 

 

امتحان

سلام.

هفت خوان امتحان شروع شد و مدتی سر و کله اینجانب توی درس و کتاب خواهد بود. از شما دوستای عزیزم هم خواهش میکنم وبلاگ و اینترنت رو ول کنین و برین برام دعا کنین وگرنه کارم زار میشه . منم دارم درسامو میخونم. الان داشتم از اینجا رد می شدم گفتم یه سلام اهوالپرسی بکنم بد نیست. خب خوبین الحمدلله. دیگه باید برم.

دعا یادتون نره ها

دعا

دعا

خدایا همه ی کسایی که امتحان دارن تو درسا و امتحانتشون موفقشون کن. الهی آمین.

بگید آمین......

موفق باشین دوستای خوبم.

شعر معلم

سلام

داداشم آقا معلم یه شعر خیلی جالب تو قسمت نظرات مطلب قبلی برام نوشته که خیلی به دلم نشست دوست دارم شما هم بشنوین:

اینم شعر معلم:

عارفان با عشق عالم می شوند


بهترین مردم معلم می شوند


عشق با دانش متمم می شود


هر که عاشق شد معلم می شود.

خدا نگهدارتون باشه.

روز معلم

با سلام خدمت دوستان عزیزم

امروز روز معلمه و من این روز رو به تمامی معلمین زحمت کش تبریک میگم و از خدا میخوام که همیشه سالم و و با نشاط باشن تا بتونن به بچه ها درس زندگی بدن. و خصوصا این روز رو به آقا معلم ( داداشمه تو لینک وبلاگم ببینین ) تبریک میگم و براش آرزوی سلامتی می کنم.

یه جایی یه جمله دیدم خیلی به دلم نشست دوست دارم شما هم بشنوین :

معلمی شغل نیست معلمی عشق است.

واقعا بعضی معلما آخرشن تحت هیچ شرایطی حاضر نیستن که شاگرداشون کوچکترین لطمه ای بهشون برسه مشکلات شاگرداشون رو مشکل خودشون میدونن و با تمام وجود در رفع اون مشکلات تلاش می کنن. شب روزشون شده شاگرداشون و با عشق و علاقه حتی در تنهایی ها بهشون فکر میکنن و روزای جمعه که میشه دلشون میگیره و دلشون برای شاگرداشون تنگ میشه. شاگرداشون هم بهشون عشق می ورزن و حاضرن حتی جمعه ها هم بیان مدرسه. یادمه شاگردام پنجشنبه که می شد ناراحت می شدن و می گفتن که ای کاش فردا جمعه نبود. و جمعه هم به دیدنم میومدن. خیلی دلم براشون تنگ شده.

وقتی مقایسه میکنم و به یاد بعضی از معلمای قدیمی خودم میفتم واقعا ازشون ناراحت میشم البته منکر زحماتشون نیستم و اینو اینجا میگم چون اکثر خواننده هام نه منو میشناسن نه معلمای گذشتمو. خب یادمه یه شلنگ داشتن که روش نوشته بود مخصوص بچه های فضول و با کوچکترین بهونه ای به جون بچه ها میفتادن و میزدن. یادمه یه بار معلممون اونقدر محکم خط کش چوبی رو به سر دوستم کوبید که هم خط کش شکست هم سر دوستم. شاید فکر نمی کردن که یه روز این شاگردا بزرگ می شن و رفتارشون رو نقد می کنن. یادمه تو ذهنمون این موضوع جا گرفته بود که ما تنبلیم و ما فضولیم و خودمون فکر میکردیم هیچ راهی برامون نمونده و دیگه آدم بشو نیستیم . این خاطرات مربوط به دوران ابتدایی بود و در دوران راهنمایی و دبیرستان وضع یه کم بهتر شد.

نتیجه گیری:

همیشه باید در برخورد با کودکان مواظب رفتارمون باشیم چون ما براشون الگو هستیم و از طرفی وقتی بزرگ می شن رفتار ما رو بررسی می کنن و اگه نمره ی خوبی نگیریم از چشمشون میوفتیم .

یادش بخیر می رفتیم مدرسه

یه خاطره دیگه : کلاس دوم راهنمایی معلم قرآن یه کلمه رو اشتباه خوند و من که قرآنم خوب بود گفتم که این کلمه اینجوری نیست و درستش رو خوندم اما میدونید چی شد؟ هر چی من میگفتم اون زیر بار اشتباهش نرفت هنوز هم آیه رو یادمه ( و لنسئلن الذین آمنو و لنسئلن المرسلین ولنقصّنّ . . . ) که معلم تشدید صاد رو نمی گفت اون میگفت تو گوشت مشکل داره و جلو بچه های کلاس خردم کرد و همه بهم خندیدن و بهم میگفتن تو کی هستی که می خوای از معلم اشتباه بگیری؟! 

نتیجه: این معلم از چشم من افتاد و من کلی ضربه روحی خوردم و الان که ۱۲ سال از اون موضوع می گذره من هنوز ازش ناراحتم و اصلا به عنوان کسی که حرفش برام اهمیت داشته باشه نمی شناسمش.البته احترامش رو به جا میارم و به خاطر چیزایی که بهم یاد داده ازش ممنونم ولی این خاطره رو هم نمیتونم فراموش کنم و توجیهی برای کارش ندارم.

نتیجه گیری : همیشه اشتباهات خود را قبول کنید بخصوص جلو شاگرداتون. الان من بعضی وقتا شاگردام یه اشتباهای کوچکی ازم می گیرن ( مثلا جا گذاشتن یه نقطه ) حتی اگه واقعا هم درست نوشته باشم و شاگردم متوجه نباشه رو به بچه ها بهش میگم آفرین خوب شد تو بودی وگرنه من اشتباه می نوشتم ممنونم که کمکم کردی .

میدونید چقدر شاگردم احساس مفید بودن میکنه و چقدر خوشحال میشه و چقدر شخصیتش بالا میره! چرا نیایم به جای خرد کردن شاگرامو اونا رو بالا ببریم دلشون رو شاد کنیم و بهشون بها بدیم. باور کنید اگه اشتباهتون رو قبول کنین نه تنها شخصیت شما خرد نمیشه بلکه شاگردتون خیلی بیشتر و بهتر بهتون احترام میذاره و خیلی شما در چشمش بزرگ میشین و همیشه این دغدغه رو نداره که معلم من اشتباه کرد و حاضر نشد اشتباهش رو قبول کنه و بجاش منو که درست میگفتم متهم کرد.

امیدوارم همیشه معلمای خوبی برای بچه ها باشیم لازم نیست که فقط در کلاس درس باشیم نه بلکه یه پدر میتونه یه معلم خوب هم برای بچش باشه و یه مادر هم همینطور و همچنین یه برادر یه خواهر یه دوست و یه نفر که بچه ها رو دوست داره همه میتونن معلم باشن و به بچه ها درس زندگی بدن.

بیایید همه معلم باشیم.

همه می توانند معلم باشند   

خدا نگهدار