داداش کوچولو
داداش کوچولو

داداش کوچولو

تابستان

سلام.  

اول: تابستان از راه رسید و امیدوارم با فصل جدید ما هم بتونیم تغییر کنیم و با نیروی بیشتری به کارمون ادامه بدیم البته با این اوضاعی که برامون تو انتخابات ( بهتره بگم انتصابات ) پیش اومد دیگه برای کسی دل و دماغ کار کردن نمونده. بهتره در موردش حرف نزنم و گرنه کل پستم رو میگیره. خب داشتم میگفتم. کلاسام همه تموم شده و مونده دو سه تا امتحان. البته از اون طرف تو شهرمون کلاسای تابستونی شروع شده و من هنوز اینجام و مشغول امتانات.  

دوم:باید تغییر کنم و خودم رو از این وضعیت روحی که دارم نجات بدم. نمیدونم علتش چیه! ممکنه خستگی کلاسای سنگینی که در طول هفته با ۵۲۰ شاگرد داشتم باشه. اونم در طول سال. ولی نه چون من به کارم علاقه مندم این نمیتونه باشه و فقط خستگی جسمی برام میاره نه روحی. خدایا کمکم کن. 

سوم:مهمترین قسمت اینه که میخوام به مادرم بگم: 

 

مادرم روزت مبارک