داداش کوچولو
داداش کوچولو

داداش کوچولو

عید

سلام. عید سعید فطر رو به همه ی دوستانم و خوانندگان وبلاگم و همچنین همه ی مسلمانان تبریک میگم. امیدوارم طاعات و عبادات شما مورد قبول حق واقع شده باشه.

البته باید ببخشید که خیلی دیر دارم تبریک میگم اما همیشه میشه برای دوستات آرزوهای خوب کنی. به قول معروف ماهی رو هر وقت از آب بگیری خفه میشـ . . . ! ببخشید . .  تازه ست.

منتظر حضور سبزتان هستم.

خدا نگهدار

شیوه های کلاس داری

سلام.

اول: قبل از هر چیز فرا رسیدن ماه مبارک رمضون رو به همتون تبریک می گم و از خدا می خوام که هممون با دست پر این ماه رو به پایان برسونیم.

دوم: شروع سال تحصیلی رو به همه ی دانش آموزان و معلمای مهربون تبریک می گم همچنین به همه ی کسانی که در امر آموزش سهیم هستند. و یه تبریک خصوصی به کوچولو هایی که امسال سال اولی هستن.

سوم: یه مطلب نوشتم در مورد شیوه های کلاس داری که از تجربیات خودمه منظورم اینه که همش رو تجربه کردم و نتیجه گرفتم. توی مجله ی داخلی دانشکده مون هم چاپ شده امیدوارم به درد بخوره فقط یادتون نره اشکالاتش رو بهم بگید خوشحال می شم. اما مطلب که طولانی هم هست:

شیوه های کلاس داری

      از آنجا که در آستانه‌ی شروع مدارس هستیم لازم است مطالبی پیرامون شیوه‌های کلاس داری نگاشته شود لذا بر خود لازم دانستم که قسمتی از تجربیات خود را در اختیار خوانندگان این وبلاگ قرار دهم. لازم به ذکر است مطلبی که در پیش رو دارید خالی از عیب نخواهد بود لذا از شما تقاضا دارم با نظرات سازنده‌ی خود راهنمای اینجانب باشید تا بتوانم بر تجربیات خود بیفزایم.

     سال اولی‌ها:

     مهمترین سال برای دانش‌آموزان سال اول می‌باشد. زیرا در همین سال اول ذهنیت کودک نسبت به کلاس درس شکل می‌گیرد. مسئولیت معلم این دوره نیز از همه سنگین‌تر است زیرا اوست که باید ذهنیت کودک را نسبت به کلاس درس شکل دهد.

     در حال حاضر در بعضی از مدارس مشاهده می‌شود که دانش‌آموزان اهمیت زیادی به کلاس درس نمی‌دهند. به عنوان مثال برایشان مهم نیست که چند روزی در کلاس حاضر نشوند. این در نتیجه‌ی ذهنیت منفی است که در کودک شکل گرفته و در نتیجه برای کلاس اهمیت چندانی قائل نیست.

     معلم باید از همان روز اول اهمیت کلاس را به شاگردانش یادآور شود و نقش علم در زندگی و . . . را با زبانی که در حد درک و فهم کودک باشد بیان کند. کودکی که روز اول پا به کلاس درس می‌گذارد ذهنش مانند یک صفحه‌ی سفید پاک است و هر قدر ببیند که معلم به کلاس اهمیت می‌دهد به همان نسبت در صفحه‌ی ذهنش اهمیت کلاس و یادگیری دروس نقش می‌بندد. پس باید معلمی برای این کلاس انتخاب شود که در زمینه‌ی ارتباط برقرار کردن با کودکان قوی‌تر باشد و بتواند حرف‌های خود را به کودکان بفهماند.

     اولین روز کلاس:

     مهمترین روز برای دانش‌آموزان برای محک زدن معلم روز اول کلاس است. برای معلم نیز این روز دارای اهمیت خاصی می‌باشد زیرا معلم و شاگرد در این روز با هم آشنا می‌شوند. البته منظور از آشنایی معنی اصطلاحی آن نیست بلکه منظور این است که معلم تقریبا می‌فهمد چگونه باید با شاگردانش برخورد داشته باشد. آیا باید سخت‌گیرانه برخورد کند یا کاملا با نرمش و سازش؟ برای شاگردان نیز مشخص می‌شود که معلمشان در چه حد است. آیا می‌توانند سر کلاس هر طور که دلشان خواست رفتار کنند یا باید از قوانین پیروی کنند.

     معلم باید در اولین روز کلاس با خوش رویی و ملاطفت با شاگردان خود صحبت کند تا اگر احیانا ذهنیت منفی نسبت به او وجود داشته باشد از بین برود. کودک باید در طول مدت کلاس و در طی چند جلسه به این نتیجه برسد که معلم غم‌خوار اوست و بفهمد که دوست‌دار اوست. معلم باید این نکته را در ذهن شاگردش بپروراند که می‌تواند به او اعتماد کند و مشکلات خود را به معلمش بگوید. در این صورت شاگرد حرف‌های معلم را با جان و دل می‌پذیرد و برای جلب رضایت او با جان و دل تلاش می‌کند. اینها بسته به نحوه‌ی برخورد معلم با شاگردانش می‌باشد. اما چگونه می‌توان به چنین اهداف بزرگی دست یافت؟

     همان‌طور که قبلا اشاره شد معلم باید در تعامل با شاگردانش با ملاطفت برخورد کند، اگر مشکلی برای یکی از آنها پیش آمد نهایت سعی خود را در رفع آن مشکل بنماید، اگر مریض شد به عیادتش برود و هر کجا خارج از کلاس او را دید با شادمانی به استقبالش برود و جویای حالش شود. شاید این نکته‌ی اخیر به نظر اهمیت چندانی نداشته باشد اما واقعیت چنین نیست. در رابطه‌ی معلم با شاگرد در خارج از کلاس شاگرد خیلی راحت‌تر می‌تواند با معلم ارتباط برقرار کند و همچنین معلم نیز محدودیت کمتری دارد و می‌تواند بیشتر خود را به شاگردش نزدیک کند تا بتواند از این رابطه‌ی خوب نتیجه‌ی خوبی نیز بگیرد. در نتیجه‌ی این رفتار شاگرد متوجه خواهد شد که معلمش دوست‌دار و غم‌خوار اوست و باعث می‌شود حرف شنوی بیشتری داشته باشد چون می‌داند معلم صلاح وی را می‌خواهد.

     نحوه‌ی برخورد با رفتار‌های منفی:

     در مطلب قبل به این نتیجه رسیدیم که معلم با شاگردانش باید رابطه‌ی صمیمانه‌ای داشته باشد اما ممکن است این رابطه مشکلاتی در پی داشته باشد. به عنوان مثال ممکن است شاگرد احساس کند چون با معلمش رابطه‌ی خوبی دارد پس هر کاری دلش خواست می‌تواند در کلاس انجام دهد یا احیانا گوش به حرف معلمش ندهد. تا اینجا ذهنیت شاگرد نسبت به معلم در حالت عادی شکل گرفته و ممکن است شاگرد این ذهنیت را تعمیم دهد و فکر کند اگر رفتار منفی از خود بروز دهد معلم همان برخورد خوب را با او خواهد داشت. اولین رفتار منفی شاگرد در کلاس می‌تواند خود یک « اولین روز » دیگر باشد. به عبارتی دیگر اولین روزی که شاگرد رفتار منفی از خود بروز می‌دهد. در اینجا نیز نحوه‌ی برخورد معلم نقش تعیین کننده‌ای در تکرار یا عدم تکرار رفتار منفی می‌تواند داشته باشد. طبق قاعده‌ی روان‌شناسی: هر رفتاری که با پاسخ منفی مواجه می‌شود، احتمال تکرارش کاهش می‌یابد.

      معلم با مشاهده‌ی اولین رفتار منفی از شاگردش باید قاطعانه با آن برخورد کند. در غیر این صورت کنترل رفتار شاگردش را از دست می‌دهد و به سختی می‌تواند رفتارش را کنترل کند. معلم هیچ وقت نباید با خود بگوید چون اولین بار است که رفتار منفی از او سر می‌زند اقدامی نمی‌کنم زیرا این کار باعث می‌شود که ذهنیت کودک در مورد برخورد معلم نسبت به رفتار منفی اش بد شکل بگیرد و فکر کند که می‌تواند هر کاری که دلش خواست انجام دهد و هیچ عکس العملی نبیند. اما اگر با او برخورد شود و معلم به او تذکر دهد که نباید این کار را انجام دهد، او یاد خواهد گرفت که با وجود صمیمیتی که بین او و معلمش وجود دارد حق ندارد قانون را زیر پا بگذارد و در این صورت معلمش از کار بد او ناراحت می‌شود. در نتیجه‌ی این برخورد احتمال تکرار رفتار منفی او بسیار کاهش می‌یابد و تسلط معلم بر رفتار او بیشتر می‌شود. البته لازم به ذکر است در برخورد با اولین رفتار منفی نیاز به خشونت نیست بلکه کافیست معلم به شاگردش بفهماند که از کار او راضی نیست. مهم این است که معلم بی تفاوت نباشد. این برخورد باعث می‌شود که کودک یاد بگیرد در موقع کلاس جدی باشد و به قوانین احترام بگذارد و در عین حال معلمش را دوست داشته باشد و رابطه‌ی صمیمانه ای با او داشته باشد.

     در برخورد با شاگردانی که رفتار منفی زیادی از خود بروز می‌دهند نیز باید این نکته را یادآور شوم که یکی از راه‌های کاهش رفتار منفی آنها تقویت رفتار مثبت از طریق تشویق است. این کار باعث می‌شود که سعی کنند موقعیت خوبی را که به سبب کار مثبتشان بدست آورده‌اند حفظ کنند و احتمال تکرار رفتار منفی کاهش می یابد و رفتار مثبتشان تکرار می‌شود.

     نکته‌ی بسیار مهمی که نباید فراموش شود  این است که معلم همیشه باید شخصیت شاگردش را حفظ کند و هیچ وقت صفت بدی را مستقیما به خود دانش‌آموز نسبت ندهد. به عنوان مثال نگوید که تو  بی‌نظمی یا بی‌ ادبی و یا . . . بلکه باید کاری را که کرده زیر سؤال ببرد. به عنوان مثال بگوید: چه شد که فلان کار را انجام دادی یا قبل از اینکه چیزی بگوید این جمله را بگوید: « تو که اینطوری نبودی چه شد که فلان کار را انجام دادی؟ » باید بدانیم که به عنوان مثال بین دو جمله « چرا تو بی نظم هستی » با « چه شده که بی نظمی می‌کنی» زمین تا آسمان فرق است در جمله‌ی اول شخصیت کودک زیر سؤال می‌رود اما در جمله‌ی دوم کار بد او. با این جمله به کودک می‌فهمانیم که او ذاتا بد نیست بلکه علتی باعث رفتار بدش شده و او باید به دنبال علت بگردد و آن را از بین ببرد اما با جمله‌ی اول کودک فکر می‌کند که این خصلت با ذات او عجین شده و او واقعا دارای فلان خصلت منفی است و راهی برایش نمانده در نتیجه در رفع رفتار منفی‌اش تلاش نمی‌کند و باز به تکرار آن می‌پردازد.

     باید توجه داشته باشیم که پاسخ منفی برای همه‌‌‌‌ی شاگردان یکسان نیست و برای اینکه پاسخ منفی مناسب به رفتار منفی بدهیم باید انگیزه و هدف از بروز رفتار منفی را بفهمیم.

     در پایان از خداوند متعال می‌خواهم که کودکان را همانطور که پاک خلق کرده در صراط مستقیم قرار دهد و همه‌ی معلمان و مربیان دلسوز را در رسیدن به اهداف حسنه‌ای که دارند یاری نماید.

الهی آمین. التماس دعا