داداش کوچولو
داداش کوچولو

داداش کوچولو

نهم خرداد

سلام.

امروز موضع پایان نامه ام رو که انتخاب کرده بودم تایید کردن و ان شاء الله سال آینده باید بنویسم و تحویل دانشگاه بدم. چون ما پاین امسال باید موضوع رو تحویل بدیم و سال آینده که سال آخر دانشگاهمه تزم رو تحویل بدم. موضوع تز من : ( حقوق الاطفال فی الاسلام ) هست . البته باید کاملا به زبان عربی بنویسم که یه کم مشکله البته از پسش بر میام چون موضوع مورد علاقمه و عربیم هم بد نیست. از شما دوستان هم می خوام اگه می تونیین کمکم کنین شما می تونین بهم بگین به نظر شما در دین اسلام کودک چه حقوقی داره . چه حقی بر والدین داره چه حقی بر جامعه داره و همچنین چه حقی بر حاکم اسلامی و .... خلاصه هر کسی که یه حقی بر گردنش هست در قبال کودک.

اما عنوان یادداشتم نهم خرداد:

از این روز خاطره ی خوبی ندارم.

درست یک سال گذشته خیلی دلم براش تنگ شده و براش دعا می کنم و میدونم جداییمون همیشگی نیست یه روز دور هم جمع میشیم و من باز می‌بینمش و بهش میگم بابا دوستت دارم. میدونین چرا؟ آخه خدا خودش بهم گفته که کسایی که ایمان آوردن و فرزندانشان در ایمان از اونا تبعیت کردن فرزندانشون را تو بهشت بهشون ملحق می کنیم و از عمل اونا هیچی کم نمیشه ( والذین ءامنوا واتبعتهم ذریتهم بایمان الحقنا بهم ذریتهم و ما التناهم من عملهم من شیء کل امرء بما کسب رهین )  

البته من اعتقادم اینه که همانطور که پیامبر ( صلی الله علیه وسلم ) فرمودند بیش از سه روز درست نیست که آدم عزا بگیره به جز زن میت که باید ۴ ماه و ۱۰ روز به عده بشینه و در اصطلاح فقهی بهش میگن به خاطر تفجع ( بر وزن تعقل ) . و من اینا رو نمیگم که مثلا سالگرد براش بگیرم . چون من میگم چرا باید ناراحت باشم؟ بابام که با چهره ی خندان رفت بابام که آذارش به هیچ کس نرسید حتی الان که یک سال گذشته بعضی وقتا که آشناهامون در موردش حرف می زنن اشک از چشماشون سرازیر میشه اونم یه مرد . و من بیشتر بابام رو میشناسم. چرا باید ناراحت باشم در حالی که میدونم بابام از درد و رنجی که داشت راحت شده و الان در بهترین نعمت داره پیش خدا به سر میبره . میدونید که بابا م در راه امرار معاش خانواده به رحمت خدا رفت؟ میدنین که حدیث صحیح از پیامبر خدا ( صلی الله علیه وسلم ) داریم که فرمودند: کسی که در راه امرار معاش خانواده از دنیا بره درجه ی شهید رو داره! پس اگه من ناراحت باشم خودخواه هستم چون بابام رو به خاطر خودم میخوام به خاطر خودش نمی خوام اگه به خاطر خودش دوستش دارم پس نباید ناراحت باشم که بابام تو نعمت و در بهترین زندگی به سر می بره . شاید بگین خیلی خیالم راحته و منم باید بگم آره میدونید. . . وقتی چهره ی نورانیش رو بعد از وفاتش دیدم و لبخند زیبایی که بر لب داشت خیالم خیلی خیلی راحت شد البته راحت هم بود.

اما باز هم ناراحت هستم به خاطر خودم به خاطر اینکه دلم تنگ شده براش . در واقع دلتنگش شدم. ولی نباید بگم که کاش زودتر می رفتم چون هر چی بیشتر بمونیم بیشتر می تونیم توشه جمع کنیم. از شما هم می خوام برام دعا کنین و مهمترین مطلبی که می خوام بگم:

خدایا . . . پدرم را مورد رحمت واسعه خودت قرار بده و درجات بالای بهشت رو نصیبش کن و همراه نبیین و صدیقین و شهدا و صالحین محشورش کن. آمین یا رب العالمین.

نظرات 7 + ارسال نظر
رویدر چهارشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:48 ق.ظ

شکی نیست که تمام امور بخش رویدر در دست عده ای محدود است واین عده محدود می خواهند تمام جانداران وحتی غیر جانداران مطیع آنها باشند به راستی ایا این عدالت است ؟ایا این پایمال شدن حق اکثریت مردم نیست ؟ایا درست است چند نفر برای چند هزار نفر تصمیم گیری کنند ؟
آیا درست است بخشدار رویدر در پارتی های شبانه شرکت جوید و بخاطر لذت غذای دنیایی ،دنیا وآخرت مردم را خراب کند ؟ مگر می توان اینها را دید وچیزی نگفت ؟مگر شما می توانید ببینیدکه کمیته امداد رویدر فقیران ونیازمندان واقعی را از خود طردمی کند و در عوض وامهای آنچنانی در اختیار کسانی بگذارد که به قول خودشان نفوذ وپارتی دارند . شما اگر اینها را با چشم خود ببینید بدون شک دلتان می سوزد وبه حال این جامعه تاسف می خورید جامعه ای که روشنفکران آن گوشه گیر هستند و زمام در دست بی سوادان است .باری من مدتها دندان را بر جگر گذاشتم اما اینک این راز سر به مهر به عالم سمر شده است که ثمر از درخت بید نباید جست . از پول های باد آورده ی فروش سیمان گرفته تا پولهای گدایی شده انجمن خیریه .از فساد نمایندگی آموزش وپروش گرفته تا رییس بانکها . از گند زدن طرح های کلان دهیاری وشورا از پول به هدر دادن وپول دزدیدن .از اینکه ده ملیارد تومان پول راه اندازی پست برق به جیب کدامین مسئول می رود از اینکه 300 میلیون تومان راه تنگه رویدر چگونه هدر رفت و....
اما آفتاب مدت زیادی زیر میغ نخواهد ماند وبزودی دزدان توانا وناتوان این عرصه رسوای عالم خواهند شد .ان شاء الله

سلام. در جواب شما باید بگویم نباید همه را به یک چوب برانید اگر در یک قسمت دیدید که قصوری هست نباید آن را به پای همه ی مسئولان بگذارید. این حرف های شما یک اتهام است و اتهام دو حالت دارد ممکن است درست باشد و ممکن است درست نباشد و اگر درست نباشد شما گنهکار شده اید که به کسی تهمت دزدی زده اید . من از همه ی مسوولانی که نام بردید آگاهی ندارم و چون در رویدر نیستم نمی دانم تازگی چکار کرده اند اما خیلی از آنهایی که شما نام برده اید چنین نیستند و به نظر من شما در اشتباهید. و مساله بعدی که گفته بودید امور رویدر در دست عده ی مهدودی است . باید بگویم که انتظار نداشته باشید که همه چند هزار نفر بیایند و جلسه بگیرند و تصمیم گیری کنند بلکه همه جای دنیا اینچنین است که عده ای کاندید می شوند و مردم آنها را انتخاب می کنند و اینها هستند که مردم قبول کرده اند که تصمیم گیری کنند برای شهرشان. پس این حرف شما را نیز قبول ندارم . و در پایان از شما می خواهم پشت یک اسم مستعار حرف نزنید و حرفتان را رک به مسئولان بگویید تا اگر مشکلی هست آنها هم متوجه اشتباهشان بشوند. و بدون تحقیق حرف نزنید. و همچنین می دانم که شما قصد بدی ندارید ولی باید بگویم این راهش نیست. موفق باشید.

جعفری شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:08 ق.ظ

نمی دونم چی بنویسم به یاد مرحوم افتادم بغضم گرفت.یاد یه خاطره ای افتادم:
یه بار دوراهی کهورستان ایستاده بودم منتظر ماشین حدود هفت هشت شب بود و خیلی گرم مدت زیادی معطل شده بودم و خیلی خسته . یه پاترول سواری که پر از مسافر بوداز کنار من رد شد بعد از یه ربع همان ماشین برگشت و کنار من ایستاد و گفت خالو سوار شو دیدم مرحومه بعد از اینکه مقداری راه رفته بود و بچه ها مرا به او معرفی کرده بودند برگشته بود و گفت ببخشید که نشناختم با اینکه ظرفیت ماشین تکمیل بود باز هم برگشته بود سراغ من . از کی بر میاد چنین کاری؟
توی راه یه لاستیک ماشین ترکید و با توجه به بیماری بابا من لاستیک ماشین رو عوض کردم . رو کرد به من و گفت من بخاطر خدا تو را سوار کردم وخدا هم پاداش منو چه زود داد .
هنوز هم توی ایام عید چشم براهم که کی میاد خونمون.
انشاءالله قرین رحمت الهی همواره جاوید خواهد بود.

اسطوره یکشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:33 ب.ظ

سلام
خوشحالم که آپ کردی
در مورد پدر مرحومتون ایشالا بهشت نصیب ایشان و صبر و عمر با برکت برای شما باشد
در مورد آقای رویدر هم چیزی نمی توانم بگویم چون تا حدی حق با ایشان و تا حدی هم حق با شماست
ازاینکه لفظ قلم حرف زدم ببخشید

عادل جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:14 ق.ظ http://www.ruydar.com

خوندم

ممنون

مامان پویان جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:38 ق.ظ http://tanhaian.persianblog.com

سلام پسر گم. خدا رحمت کنه پدرت رو و انشاالله با پیامبر همنشین باشن. خوش به سعادتشون با فرزندان گلی که توشه آخرتشون کردن و با زندگی پاکی که انشاالله ادامه اش در بهشت خواهد بود. روحشون شاد.

آمین. خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه.

ش چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:47 ب.ظ

678793

متصدی جهنم پنج‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:08 ق.ظ http://omari.blogfa.com

هر کس با علایق ومتعلقات خودش محشور میشود امیدوارم پدرت که به آل الله تعلق خاطر داشت با آنان محشور شود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد