داداش کوچولو
داداش کوچولو

داداش کوچولو

سلام.

بازم دیر کردم . کلاسامون داره تموم میشه و کمکم از نو فصل امتحانات داره شروع میشه بازم یه هفت خوان دیگه رو باید پشت سر بذاریم. (آخه کجای دنیا دو تا دانشگاه رو با هم میخونن ؟ ) تا من باشم دیگه هوس دو تا لیسانس با هم نکنم.

بگذریم....... یه شب که به شاگردم علی سر زدم بهم گفت که برام یه نقاشی بکش. من گفتم: تو که نقاشیت از من بهتره . گفت مشکل من همینه که نقاشیم زیادی خوبه هر و قت تو مسابقه نقاشی مدرسه مون شرکت میکنم مقام نمی یارم و مسئولین مدرسه مون اقوام و طایفه خودشونو برنده اعلام می کنن. و به من میگن تو خودت این نقاشی رو نکشیدی. برات کشیدن. ( بچه ها تو خونه نقاشی می کشن و صبح میارن مدرسه برای مسابقه )بارها جلو خودشون براشون نقاشی کشیدم اما بازم موقع مسابقه همین حرف رو بهم میزنن. من دیگه تو مسابقه شرکت نمی کنم. ( چشم هاش پر اشک شده بود و صداش می لرزید ).

شاهد بودید.....! یه بچه به خاطر اینکه نقاشیش خیلی خوبه اینجور نا امیده آخه چرا .؟ چرا بجای اینکه تشویق بشه اینجور جلو همه شخصیتش خرد میشه؟! واقعا که دور از انصافه. نمیدونین چه نقاشی ها و کاریکاتورایی میکشه من تعجب میکنم. کلاس پنجمه ولی نقاشیش خیلی عالیه.

به یاد یه جمله افتادم که میگه: دستم بوی گل میداد و همه به اتهام اینکه گلی را چیده ام توبیخم کردند اما هیچ کس با خود نگفت که شاید من گلی کاشته باشم. ( یه چنین چیزی بود )

چرا کسی نگفت که علی چقدر نقاشیش خوبه؟....!

نتیجه گیری: همیشه واقعیت همونجوری که فکر میکنیم نیست. با دید مثبت باید دید.

موفق باشید.....

خدا نگهدار.

شروع

سلام.

می بخشید که مدتی نبودم. ( یه جور میگه انگار همه منتظرشن ) .

نوروزه دیگه منم یه سفر کوچولو رفتم و یه سر زدم به شهری که هفت سال اونجا بودم و درس می خوندم و درس میدادم و کلی خاطرات ازش دارم. امسال بهترین روزای نوروز برام وقتی بود که شاگرد عزیزم اومده بود دیدنم و سه چهار روز پیشم موند. سعی کردم حسابی بهش خوش بگذره . کلی جاهای دیدنی شهرمونو بهش نشون دادم. الان که رفته خیلی جاش خالیه و دلم براش تنگ شده.

 شاگرد گلم یوسف

اما یه خبر از دومان کوچولو :

امروز به باباش زنگ زدم گفتن تهرانیم و شنبه قراره عمل بشه از ناحیه ی کتف و شانه و صورت . ظاهرا بد جور سوخته باباش می گفت صورتش پنجاه پنجاهه دعا کنین نیازی به عمل نداشته باشه. براش دعا کنین همون دعایی که تو پست قبلی نوشتم.

اه برو کنار ...... با این مگسه هستم که هی میشینه رو مانیتور آخه چراغ خاموش دارم می نویسم و همه خوابن.....

بگذریم..... شنبه هم قراره برم بندر و به درسام برسم. شروعی که اسم عنوانه اینجاست . یعنی درسا و کلاسا و همچی داره شروع میشه . اگه یه هفته دیگه مرخصی بیشتر بود دیوونه می شدم. خسته شدم . برم بابا درسامو بخونم. ( آره با اون درس خوندنت کسی نفهمه فکر میکنه خیلی درسخونی)

خیلی ممنون که تحملم کردید حالا خواهش می کنم خونسردیتون رو حفظ کنین و یه نفس عمیق بکشین و سعی کنین دوباره به حالت عادی برگردین.......

............... برگشتین ؟............

خب خدا نگهدارتون باشه.

نوروز ۸۶

سلااااام.

سلام به همه ی دوستای گلم سال نو همگیتون مبارک باشه امیدوارم سالها زندگی با عزت و سلامت و سر افرازی و همراه با پیروزی داشته باشید.

خبرای خوب براتون دارم. داداش دومانم داره بهتر میشه و دو روزه که حال عمومی داداشم بهتره امروز به باباش زنگ زدم و گفت: براش دعا کنین تا عفونتاش عود نکنه و نیاز به جراحی نداشته باشه اگه وضع همینطور پیش بره تا دوشنبه مرخص میشه و میتونه بره خونه و اونجا زخماش شستشو بشه.

دعا کنین تا هر چه زودتر حالش خوب بشه. من که خیلی امیدوارم. و به دعا هم خیلی اعتقاد دارم چون چند بار با دعا غیر ممکن برام ممکن شده و الان هم کاملا امیدوارم.

دعا برای مریض:

اللّهمًّ اَذهِبِ البأسَ ربَّ النّاس إشفِ وَ أنتَ الشّافِی لا شِفاءَ الا شِفائُکَ شِفاءً لا یُغادِرُ سَقَماً.

 

بار خدایا بیماری را از بین ببر ای پروردگار انسان ها شفا بده بدرستی که تو شفا دهنده ای هیچ شفایی نیست مگر شفایی که تو می دهی شفایی بده که هیچ بیماری را بر جا نگذارد.

آمین یا رب العالمین.

بگید آمین.

خب خوب بود. . . .

موفق باشید.